هدف و آرمان اصل حاکمیت قانون، محدود کردن اختیارات مقامات حکومتی به قواعد حقوقی از پیش تعیینشده و ایجاد ساختاری حقوقی و نظمی قابل پیشبینی برای افراد جامعه است تا احتمال خودسری حاکمان و سوءاستفاده آنان از اختیارات در اتخاذ تصمیمات و انجام اقدامات حکومتی به حداقل برسد و از این رهگذر، بیشترین تضمین برای حقوق و آزادیهای مردم و امنیت شهروندان فراهم آید. نظریه ولایت مطلقه فقیه بهعنوان تئوری حکومت اسلامی مبسوطالید در عصر غیبت، حوزه صلاحیت فراگیر و اختیارات گستردهای را برای حاکم و ولی فقیه بهعنوان امام امت، به منظور اجرای قوانین الهی و مدیریت و تدبیر جامعه و تأمین مصالح نظام و امت اسلامی منظور داشته است. این مقاله، نخست به اجمال به بررسی مفهوم و مولفههای نظریه ولایت مطلقه فقیه، و همچنین تبیین محتوا، ضرورت و عناصر نظریه حاکمیت قانون در سنت حقوقی غرب پرداخته و آنگاه با نشان دادن انعکاس این دو نظریه در نظام حقوق اساسی ایران، به این مسئله پرداخته است که میان نظام ولایت مطلقه و اصل حاکمیت قانون چه نسبت منطقی میتوان برقرار کرد و بدین سؤال اساسی پاسخ میگوید که آیا نظریه ولایت مطلقه فقیه با اصل حاکمیت قانون در منظومه حقوق اساسی ایران سازگاری دارد یا خیر.