«حکمرانی خوب» اصطلاحی است که در سالهای اخیر به صورتی فزاینده در ادبیات توسعه، حقوق بشر، دموکراسی، حقوق عمومی، حقوق شرکتها ومدیریت دولتی و همچنین اسناد بینالمللی به کار برده می شود. مقاله حاضر سعی دارد به اجمال مفهوم این اصطلاح و زمینههای پدیدآمدن و گسترش آن را روشن کند. در این مقاله ابتدا مفهوم حکمرانی و سپس مسئله پدیداری دولت مدرن، ویژگیهای آن و نقش دولت در اقتصاد از منظر مکاتب و گرایشهای مختلف بررسی خواهد شد تا تلاش صاحبنظران برای باز تعریف جایگاه دولت در جامعه ترسیم گردد. آن گاه مفهوم حکمرانی خوب در ادبیات توسعه ردیابی می شود و عناصر تشکیل دهنده آن بیان میگردد. در انتها رابطه این مفهوم با حقوق بشر به عنوان معیار ماهوی حکمرانی خوب به اختصار بیان میگردد. با توجه به فقدان اتفاق نظر در تعاریف، مختصات، اهداف و آثار حکمرانی خوب میان صاحبنظران و نهادهای بینالمللی، علی رغم وجود برخی مشترکات اساسی، هدف این نوشتار صرفاً برداشتن گامی کوچک برای شروع تحقیقات بعدی خواهد بود و مدعی جامعیت یا تبیین دقیق همه ابعاد و مفاهیم حکمرانی خوب نمیباشد.